نوک قلمم به ته دیگ کلمات خورده....دیگر از اوج خیالم پرت شده ای به ناکجا اباد ذهنم..کنار هزاران نامرد دیگر!.. گلایه نکن که تقصیر خودت بود...گفته بودم که وقتی باشی با -حرارت بودنت-پیاز داغ حرف هایم زیاد می شود و حال نوشتن دارم نه حالا که سرما خورده ام در هوای نبودت...
تو نمیخوای بیای بریم یه تخته بزنیم!
به ... پس چی که میام عشق است تخته نرد!
چند ماه میگذرد اما هنوز فراموش نشده ای
خودمو نگفتم که
اوه. این نوشته ی خودته؟ خیلی توپه. خوشمان آمد.
توپی از خودتان است
عاشق شدی حسین؟