یادداشت های سیاه

تناقضات مدرنیسم ارتجاعی !

یادداشت های سیاه

تناقضات مدرنیسم ارتجاعی !

بالاشهر ، پایین شهر

اصولاً سلام ... 



وقتی توی بالاشهر قدم میزدم ; به این نتیجه ی بس مهم رسیدم که مفت نمیرزد! یعنی بدردنمیخورد... بقول یکی از دوستای خلم " خـَـر پـَــر نمیزنه" ! ... اینور و اونور فقط چند تا چیز میشه دید یا خونه ی یارو که جلوشو مثل تخت جمشید درست کرده (!) یا ماشین های مدل بالا که یه پسر یا چن تا دختر نشستن توش و هی اینور و اونور میرن ... خیابون هم خالی ... اسمشم گذاشتن بالاشهر ! 


وقتی توی پایین شهر (زیادم پایین نه چون بیابونه ! همین وسط مسطاای شهر ) قدم میزدم اصلاً زندگی توی خون ملت جاری بود ... شلوغ و پر رفت و آمد و خیابونا همه پر از مردمی که اومدن بیرون به همراه هفت-هشت عضو از خانواده و بعضی موقع ها هم چرخ دستی هایی با چراغای زنبوری که روش لبو و باقالی و چندتا چیز ترش ( که تا میگم بزاقم ترشح میشه! ) از قبیل ذغال اخته و آلو غیسی و این چیزا هستش ... من واقعاً نمیدونم چرا رضا هی اصرار داره به این بستی دستگاهی ها بگه بستنی ریدنی ! اصولاً آدم از بستنی خوردن و این چیزها سیر میشه ... 



نظرات 4 + ارسال نظر
باران 1389/08/18 ساعت 22:01 http://the-rain.blogsky.com

منم با دیدن اون بستنیا حس خوبی بم دس نمی ده!!!

من دوس دارم ولی خدا بگم این رضا رو چیکار کنه !

وای منم عاشق بستنی قیفیم مخصوصا وقتی داره برف میاد

فکر نکنم دیگه اون موقع از اینا بدن دست مردم !

شایان 1389/08/19 ساعت 18:33 http://avrilfan.blogfa.com

دیروز یه بستنی رید به من

عسل 1389/08/21 ساعت 18:15

اصلا به رضا سلام منو نرسون اگه رودر واسی نداری باش یه پس گردنی هم بزنش دیگه از اینحرفا نزنه
با حرفاتم بسی موافقم

حتماً میزنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد