یادداشت های سیاه

تناقضات مدرنیسم ارتجاعی !

یادداشت های سیاه

تناقضات مدرنیسم ارتجاعی !

بازگشت چرت نویس!

سلام! 

 

خوبین چه خبرا چکارا میکنین؟ حال انور ِ عالی مبارک ( چی گفتم ) ... بدون مقدمه یه خبر خیلی خوب بدم که اینجانب بعد از کلنجارهای زیاد با خودم تصمیم گرفتم که همون سبک چرت نویسی رو ادامه بدم و هرچی به مخیله ی مزمهله ی مبارکم اومد بنویسم و یَک آش شعله قلم کاری درست کنم که همگان را خوش آید...حالا اینکه من چه پخی هستم که بخوام سبک واسه خودم در کنم رو همین جا میزاریم میریم سر بحث خطیر و مهم ِ پایه بودن ! اصولاً درمواقعی که به شما پیغامی با عنوان "پایه ای ؟" گفته میشود باید پیغام رو رد کنین و بگین نه ! ... این البته مودبانه بود میتونین بنویسین مثلاً &ی&0ص!^ـه و پایهـ&()@!* و همچین حالی بگیرین از رفیقتون،چرااا؟ چون وقتی میگی اولاً جیگرت حال میاد،دوماً آدم نباید پایه ی هرکاری باشه،مثلاً بگن بیا پایه باش و تریاک بکش یا مثلاً پایه ای بریم اون فلانی رو فلان فلام کنیم !؟ ... آقا یه سویئت شرت Suit-Shirt یا ژاکت سبک نمیدونم چی میگن بهش!؟ از اینایی که کلاه نداره خواستم بگیرم هیچ جا پیدا نکردم، از اونایی که کامل سیاه هستن و سه تا خط سفید معروف آدیداس داره و پایینش و آستیناشم کشیه ... اصولاً جایی ندیدم که بخرم یا شاید نگشتم! حالا از بخت بد من همه تو خیابون پوشیده بودن و چند نفرشونم خانم بودن و منم که اصلاً روحیه ی غرور به توان پنجم اجازه نمیداد که برم بپرسم از کجا گرفتین چون شخصیت چرتــلــاگریم (چرت+بلاگر) زیر سوال میرفت... بگذریم... پسر عمه ی ما به اتفاق خانواده و عمه ی من ( دلم براش تنگ شد ) یَک رستوران و پزندگی ای زدن که نگو ! یه بار کباب کوبیده سفارش دادیم از اونجا یه بارم یه غذایی ، نمیتونم بگم چون غذاش برمیگرده به مکانی که زندگی میکنم و نمیخوام بگم چون دوس دارم بیخودی هم اصرار نکنید نه به جااان خودم نمیگم نـــــــــه توروخدااااااااااا اصلاً راه نداره  ... با حسن و رضا رفته بودیم بیرون حسن تیپ رسمی و بقول معروف مافیایی زده بود ; شلوار پارچه ای سیاه براق و پیرهن مردونه ی یه رنگ خاص و کفش واکسیده و ساعت رولکس هم دستش، حالا من کفش کانواس (نمیدونم چرا همه به کانواس میگن آل استار! کسی نمیگه کانواس ) و شلوار جین پر رنگ و لوله تفنگی ( نمیدونم چرا باز اکثراً میگن لی! نمیگن جین‌ ) و تی شرت آستین دار قرمز سیر با یه مارک دی اند جی D&G ( بقول اون یارو کفش فروشه "دیجی!" ) و یه کت مشکی ( چون هوا مختصری سرد بود ! ) و رضا هم کلاً آدم خنده دار ِ کوتوله ی خوشتیپ و مسخره ایه و اصلاً شادی رو زرت و زرت تزریق میکنه تو خون آدم ... رفتیم و یه دوری زدیم و چندتا عکس باحال گرفتیم و خلاصه کلی خاطره شد... ما یه کلام از دهن صابمرده ی خویشتن گفتیم حسن حالا تو که تیریپ مافیایی زدی بیا این کت رو یه امتحان بکن بدک نیست! ... گفتن همانا و حسن هم خیلی محترمانه تو گوش کت زد همانااااا! حالا امشب کاپشن دارم فردا میرم از تو حولقووومش میکشم بیرون کت نازنینمو ... ولی الحق که بسی خوشتیپ شده بود با اون موهای بادبزنیش ! ( بقول رضا )‌ ... راستی کوچه ی مارو کندن ! یعنی همه ی کوچه ها رو کندن اما حالا نوبت به کوچه ما رسیده و به حالت راست راست از سر تا ته کوچه رو کندن به عمق 3 متر ! نمیدونم این چاله ها یه شب نصیب کدام بخت برگشته ای بشه و با مغز بره توش البته خدا نکنه! ... شهرداریه دیجه ! برای اینکه بگه داره کار میکنه مثلاً شونصد نقطه رو میکنه و رنگ میزنه و بالا و پایین میزنه برای اینکه بگه دارم کار میکنم و اون وسط مسطا بودجه ای بس نا به جا بزنه بر بدن ...

 

 

پانوشت یک : بازگشت چرتنویس ! 

پانوشت دو : پایه ی هر حرکت نباش ...  

پانوشت سه : نمیدونم چرا گیر دادم به آدیداس ! 

پانوشت چهار : ویر ویر ( همون مرض ) دانلود گرفتم با نرم افزار Internet Download Accelerator 

پانوشت پنج : بعدازظهر خوش ! 

پانوشت شش : روز کم اس ام اس! 

پانوشت هفت : پانوشت های سیاه به جای یادداشت های سیاه  

 

خبر فوری !‌ : فردا 31 اکتبر جشن هالووین هستش ! ( چقدر مهم بود الان ! )

 

نظرات 2 + ارسال نظر
شایان 1389/08/10 ساعت 21:13 http://AVRILFAN.BLOGFA.COM

احتمالا اولش (ق) اخرش (ر) نداره
بیاین تو وب من بهتون بگم چیه
نه شوخی کردم نیاین

?

عسل 1389/08/13 ساعت 20:15 http://silence-love.blogsky.com/

حسین چرت نویس! شییییییییییییییییییییره
بازگشت پیروز مندانه شما را بسی تبریک در وکنیم
به هیچکی که سلام نرسوندی لااقل به حسن برسون سلام منو

سلاااااااااام مرسی چشم عسل خانوم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد