یادداشت های سیاه

تناقضات مدرنیسم ارتجاعی !

یادداشت های سیاه

تناقضات مدرنیسم ارتجاعی !

موهامو کوتاه کردم !

سلام بروبچ ! 

  

امروز صبح وقتی بیدارشدم و رفتم دستشویی که سر و صورتی آب بزنم با موهای السیخٌ والپریشان و چرب خودم روبرو شدم، یکم نگاه کردم بعد با شونه هی اینور اونورش کردم دیدم نه بابا اصلاً جای اصلاح نداره جدا از اون شونه هایی که شکستم حتی کاره ژل هم نبود ... چون اصولاً کله ی مبارک بنده به شکل زیبای بیضی میباشد موی بلند بهم نمیاد و تصمیم گرفتم که موهامو ( که دیگه شده بود پشم گوسفند! ) رو اصلاحاتی روش بکنم و حذب اصلاح طلب رو بیارم روی کار ... کاری که باید میکردم این بود که خودمو به نزدیکترین آرایشگاه برسونم ، سخت ترین قسمت کار این بود که از خونه تا آرایشگاه بصورت جیمزباندی - یا در عصر جدید ، تام کروزی- به سمت آرایشگاه فرار کنم با کمترین حد دید ممکن ولی ... توی خیابون که میرفتم ملت بودن که منو بدجوری می کوبیدن ، -سلام تارزان ... -چن سال نرفتی حموم؟ .... برادر هیپی خوبی ؟ و .... خلاصه هی تیکه مینداختن ... حالا آرایشگاه هم که رفتم یارو یه قیچی که میزد هی میگفت موهاتو کی شستی ؟ نمیدونم شامپوت چیه ؟ یکم دیگه وایمیستادم میگفت سایز کفش چنده غذای مورد علاقت چیه و با کی دوستی و ... کم کم داشت باورم میشد که موهام خیلی افتضاس یکم نگاه کردم توی آینه ی آرایشگاه دیدم خیلی هم افتضاح نیست ، حداقل فر یا وز نیست ! خدا رو شکر ... آرایشگره هی میگفت موهای این آقا رو میبینی خیلی نرمه ، حموم برو نمیدونم فلان کن بسیار کن ، منم یارو رو دیدم و پیش خودم گفتم موهای یارو که عند عندِ بدحالتی و وزوزیه صد رحمت به موهای خودم... خلاصه موهامو کوتاه کرد و عجب جیگری شدم ... کلاً موهای کوتاه خیلی بهم میاد... یه مطلبم هم خونده بودم که موهای کوتاه آدم رو سکسی نشون میده  

البته تعریف از خود نباشه ها ... البته فقط در مورد مرداس ... شایدم زنا نمیدونم ... خلاصه رفتم یه استحمامی هم کردم و الان شسته و رفته دارم اینجا مطلبمو پست میکنم، یه دونه تتو یا خالکوبی از همینایی که شکل عکس برگردونه زدم رو بازوم که عکس یه اژدها هستش با کلی شاخه و برگ و اینا ... درکل باحاله ...  تا شب شاید بازم چرندیات نوشتم و شما هم خوندید فعلاً برم. امروز قراره تی ام رو ببینم، شایدم نبینم ! به درک ... به دختر جماعت نباید رو داد اصلاً ... سریع قاتی میشن ... این یارو امیر هم مارو ضایع کرده هنوز که هنوزِ میگه استدیو تعمیر داره میشه نمیدونم فلان و بسیار میشه.  

 

 فعلاً تا چرندیات بعدی خدافظ ... جا داره اینجا تشکری از خدا بکنم که این موهای منو عین مزرعه ی بلال کاشته رو سرم ... بابا این چیه ؟ نا سلامتی تو خداییا، یکم خلاقیتی زیبایی چیزی ، بابا آنجلینا جولی رو هم تو آفریدی دیگه ؟ مگه نه ؟ ... یکمم منو شبیه جورج کلونی یا یه هنرپیشه میافریدی ولی منو افریدی بدون دو حرفه اولش (!) ... ولی دستت دردنکنه خدایی خوب شد شبیه اون و اون و اون -که نمیخوام نام ببرم- نیافریدی که همه مسخرم کنن و به ریشم (راستی ریشامم زدم ) بخندن ... امروز هم داش سیا از شمال اومد و کلی هم زیتون پرونده و کوچولو خریده ...

 

 

گدبایGedBye 

 

 

نظرات 3 + ارسال نظر
شیما 1389/05/07 ساعت 23:33 http://shima2457.blogsky.com

درودبیکران.به به مبارک باشه ذهن خطرناک چه بهت میاد
خوش بگذره

سلام، مرسی آره کلاً بهم میاد ... تازه امروز کلی جیگر شده بودم که بماند... ذهنم خیلی خیلی خطرناکه ... نه بابا اصلاً هم خطرناک نیست

مهبد 1389/05/08 ساعت 09:14 http://langargah.blogsky.com

سلام
داداش لینکیدمت!

[ بدون نام ] 1389/05/09 ساعت 14:27

سلام دوباره. موفق باشی.

سلام

ممنونم ازتون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد